جدول جو
جدول جو

معنی ام عثیل - جستجوی لغت در جدول جو

ام عثیل
(اُمْ مِ عِ یَ)
کفتار ماده. (منتهی الارب). و رجوع به ام عنثل و ام خیثل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اُمْ مِ سُ هََ)
چرز (چکاوک). (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ خَ)
دهی از بخش شادگان شهرستان خرمشهر. 1500 تن سکنه دارد. آب آن از چاه محصول آنجا غلات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
تصغیرگونه ای از أدمه، بقول ابی القاسم محمود بن عمر، نام کوهی است و بقولی دیگر کوهی است بین قلهی و تقتد در حجاز. (معجم البلدان).
زن شهید اول محمد بن مکی. درگذشته به سال 786 ه. ق. و زنی فقیه و عابد و پرهیزکار بوده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 228)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
اسبیدباجه. (المرصع). رجوع به اسپیدباج و اسپیدبا و اسفیدباج شود
لغت نامه دهخدا
(اُ وَ)
زنی صحابی از طایفۀ ابوهریره و در وفا ضرب المثل بوده و ’اوفی من ام جمیل’ از امثال سائر است. گویند قومی می خواستند ضرار بن خطاب را بکشند. ضرار به این زن پناه آورد و او با اهتمام تمام از وی دفاع کرد و از کشته شدن او را رهایی بخشید. و رجوع به جمهرهالامثال و مجمع الامثال و تذکره الخواتین ص 35 و خیرات حسان ج 1 ص 40 و المرصع و ریحانه الادب ج 6 ص 213 شود
خواهر ابوسفیان و زن ابولهب که در قرآن کریم بعنوان حماله الحطب یاد شده است و بکینه و عداوت نسبت به پیغمبر اسلام مشهور بوده است. رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 197 و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1034 و ریحانه الادب ج 6 ص 214 شود
فاطمه دختر خطاب و خواهر عمر بن خطاب خلیفۀ دوم بوده است. (از ریحانه الادب ج 6 ص 214)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ جَ)
دختر مجلل بن عبدالله بن قیس و از زنان فاضل و خردمند و از سبقت گیرندگان به دین اسلام بوده است. با حاطب بن حارث بن مغیره ازدواج کرد و با وی به حبشه رفت. (از ریحانه الادب ج 6 ص 214)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ خَ)
ملقب به شجره الدر. مادر ملک غیاث الدین بن ملک صالح از ملوک مصر و زنی خردمند و زیبا بوددر سال 648 هجری قمری غلامان غیاث الدین او را کشتند و سرداری سپاه را به عزالدین یکی از غلامان سپردند و خطبه بنام ام خلیل خواندند. مدت دو سال مملکت را با حسن تدبیر نگاهداشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 252)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ خَ ثَ)
کفتار و گویند معروف عیثل می باشد. (از المرصع). رجوع به عیثل و ام عیثل شود، داهیه. (از المرصع) ، بزعم بعضی است را نیز گویند. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ ثَ)
کفتار. (از اقرب الموارد) (از المرصع). لغتی است در ام عثیل. (از اقرب الموارد). و رجوع به ام عثیل شود، هامۀ سر، منجنیق. (المرصع) :
کیف تری ضیع ام فروه
تأخذهم بین الصفا و المروه.
و مقصود شاعر از ام فروه منجنیقی است که حجاج در زمان زبیر با آن مکه را سنگباران کرد. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عُ وَ)
جانور کوچک سبزرنگی است که سری بزرگ و چهارپر و دمی دراز دارد و همین که انسان را ببیند بر دمش می ایستد و پرش را می گشاید و پرواز نمی کند. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عُ وَ)
کفتار. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عِ)
کسی که متصدی احوال قوم باشد و آن را سرپرستی و به امور لازم آن قیام نماید.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ کَ)
رخمه. کرکس. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ طُ فَ)
زن شیرده. زن مرضعه. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف فرشی هاشمی مادر امیرالمؤمنین علی (ع) و سه برادر وی طالب و عقیل و جعفر بود و در مکه قبول اسلام و سپس به مدینه مهاجرت کرد و در قبرستان بقیع مدفون گردید. (از ریحانه الادب ج 6 ص 227). و رجوع بهمین کتاب و الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 260 و تذکرهالخواتین ص 44 و خیرات حسان ج 1 ص 53 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ طَ)
دایۀ علی بن حسین (ع) بود. پسر او یحیی برادر رضاعی امام سجاد باشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عُ بَ)
دشت خالی ویران یا بیابان که باران نرسیده باشد آن را. (منتهی الارب). زمین خالی و بیابان. (از المرصع). فلات. (از تاج العروس).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عُ بَ)
نام دو تن از زنان صحابی بوده. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 257 شود، دیگ، مرغ خانگی. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
کفتار. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
ناقه (شتر ماده) و ماده گاوی که بچه اش از دست رفته باشد. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
کفتار. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عِ یَ)
کژدم. (از المرصع) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). کنیۀ عقرب است. (از المنجد) ، خرگوش. (از المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ؟)
است. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مُلْ هََ ثَ)
انصاری. از زنان صحابی است. رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 259 شود، دیگ. (از المرصع) (از مهذب الاسماء). در مهذب الاسماء ام العیال با الف و لام است
نسیبه انصاری. دختر حارث یا کعب از زنان صحابی و در بعضی از غزوات با رسول اکرم همراه بوده است. و رجوع به الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 259 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ طی یَ)
آسیاب. (از المرصع).
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ سَ)
فیل ماده. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ثَ)
کفتار. (المرصع)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ام عریط
تصویر ام عریط
کژدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ام عویف
تصویر ام عویف
مورچه گیر از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار